دروغگویی:
مقدمه:
از آنجايي كه شخصيت انسان در دوران كودكي شكل مي گيرد ،پس بهتر است قبل از اينكه او به فردي بالغ تبديل شود ،خصوصيات مثبت و پسنديده را در او تقويت كنيم تا با همان خصلت هاي نيكو به ديگر عرصه هاي زندگي قدم بگذارد.ما بايد استعدادها و خصوصيات منفي كودك را شناسايي كرده و سعي در از بين بردن آنها بكنيم . يكي از اين انحرافات كه يك نوع اختلال شخصيت در فرد محسوب مي شود صفت ناپسند دروغگويي است .دروغگويي از جمله مسائلي است كه همواره دغدغه خاطر مربيان ، معلمان و اوليا قرار مي گيرد . اكثر والدين از دروغگويي كودكان خود شكايت دارند ولي عامل شكل گرفتن اين پديده را در آنها نمي دانند و آگاهي چنداني براي برخورد با اين پديده زشت ندارند و اغلب دست به اقدامات عجولانه و تنبيهات ناروا و تحقيرات بي مورد مي زنند كه وضعيت را وخيم تر مي كند.
شرف عباسی اردکلو
در اين تحقيق سعي خواهيم كرد كه عوامل و انگيزه هاي دروغگويي در بين كودكان و چگونگي در مان و برخورد با آن را بررسي كنيم . انگيزه هايي كه مرا به پرداختن به موضوع دروغگويي دربين كودكان واداشت ، پيامدهاي دروغگويي استكه در مواردي باعث به وجود آمدن مشكلات و زيان هاي فراواني هم براي كودك و هم براي جامعه مي گردد.دروغگويي مانند بيماريهاي ديگر رواني و عاطفي ابتدا از يك مسئله ساده و كوچك آغاز مي شود و چنانچه به موقع درمان نشود به يك بيماري روحي تبديل مي شود.يكي از عوارض و مشكلات دروغگويي ، بي اعتباري و سلب اعتماد مردم است . دروغ اعتماد دو جانبه بين افراد را از بين مي برد و به آن لطمه مي زند و سبب بدبيني مي گردد.همچنين فاش شدن دروغ شخص باعث مي شود تا آبروي او بريزدو ارزش و اعتبار خود را از دست بدهد .ديگر اينكه سخن فرد دروغگو را حتي در مواردي كه راست هم بگويد ، باور نمي كنند .علاوه بر همه اينها دروغ موجب دردسر و زحمت براي دروغگو و ديگران است و از عوارض آن از بين رفتن ايمان شخص و گمراهي مي باشد.دروغ مانعي براي خودشناسي فرد است.افراد دروغگو غالباً خودشان را غير از آنچه هستند نشان مي دهند .آنها بر اثر تكرار دروغگويي باورشان مي شود كه واقعاً داراي توانايي هايي هستند و دروغ هايي را كه درباره خودشان و ديگران گفته اند باور مي كنند و به عنوان حقيقت مي پذيرند .
طرح مسئله :
دروغگويي اين پديده زشت و خطرناك بسياري از كودكان را آلوده كرده است و بعضي از والدين شكايت دارند كودكشان با وجود اينكه داراي امكانات خوبي است و در رسيدگي به تربيت وي هيچگونه كوتاهي صورت نگرفته و راستگويي با تشويق و تاييد در وي تقويت شده ، اما با اين احوال طفل دروغگو از آب درآمده است .اگر دروغ ها را كه آشكاركننده چيزهايي هستند كه فرد مي خواهد انجام دهد ، مورد بررسي قرار دهيم ، مي توانيم آمال و آرزوها و شخصيت كودكان را بهتر بشناسيم .بنابراين بررسي دروغگويي و اينكه چرا كودك به دروغ متوسل مي شود و عوامل و انگيزههاي دروغگويي كدامند ضروري به نظر مي رسد و لازم است به پرسشهايي كه در زير ارائه مي گردد پاسخ داده شود.
1- دروغگويي چيست ، دروغگو كيست و چه نشانه هايي دارد؟
2- عوامل و زمينه هاي دروغگويي كدامند ؟
3- چگونه مي توان دروغگويي را درمان كرد و راههاي مقابله با آن كدامند؟
پيشينه تحقيق:
لوسن: سال 1376 دروغ را وجود عقيده اي مي داند كه حقيقي فرض شده و عامل تحريف مي باشد .
1- دروغ بيان سخن و مطلبي است كه مطابق با واقعيت و حقيقت نيست .يعني بين آنچه كه توسط فرد بيان مي شود و آنچه كه در جهان خارج وجود دارد ، رابطه منطقي و صحيحي وجود ندارد .
2- دروغ يك عمل رواني اجتماعي است كه فرد كم و بيش به طور عمدي سعي مي كند ايمان يا گفتار يا عمل نادرست را در ذهن ديگران درست و حقيقي جلوه دهد .
3- دروغگويي در واقع به منظور فريفتن ديگري به كار برده مي شود و آن قبولاندن گفتار و رفتاري است كه با حقيقت مطابقت ندارد .فرد با دروغ گفتن تلاش مي كند تا خودش را در برابر ديدگان خود و ايمان يا شكي كه ديگران به طور ضمني به او دارند ، موجه جلوه دهد .
سيلك: سال 1376 دروغ را به چهار دسته تقسيم مي كند :
1- دروغ هاي هدفدار : دروغ هايي كه داراي هدف مشخصي است و اغلب ناشي از خودخواهي است .
2- دروغ هاي غريزي : دروغي است كه نه از روي قصد و هدف معين ، بلكه از روي غريزه و تنها به خاطر محافظه كاري و شرم و حيا گفته مي شود . براي مثال وقتي از كودكي كه عمل خلافي راانجام داده سئوال مي شود: او ممكن است به طور غريزي و به قصد محافظه كاري و شرم جواب دروغ دهد در حاليكه از اين عمل هيچ هدف معيني ندارد .
3- دروغ هاي خيالي : چون تخيل كودك قوي است امكان دارد تخيلات خود را به گونه اي بيان كند كه با واقعيت مطابقت نداشته باشد .
4- دروغ هاي قرار دادي : دروغهايي است كه افراد به منظور داشتن رفتار متناسب با عرف اجتماعي مي گويند تا وجه خود را در اجتماع حفظ كنند.(عباس فرهادي – 1376)
دكتر شكوه نوابي نژاد : سال 1371 در صفحه 63 كتاب رفتارهاي بهنجار و نابهنجار خود ،دروغگويي را به 8 دسته تقسيم مي كند :
1- دروغ بازي : كه براي بيان حوادث تخيلي يا بازي با ديگران از آن استفاده مي شود .
2- دروغ مبهم : كه ناشي از ناتواني كودك در گزارش دقيق جزئيات و يا مطالعه كردن يك مسئله بنا به پيشنهاد و تشويق فرد ديگري است .
3- دروغ پوچ: كه كودك براي جلب توجه ديگران به كار مي برد .
4- دروغ انتقام جويانه : كه از نفرت ناشي مي شود.
5- دروغ محدود : كه نتيجه ترس از نظم شديد خانوادگي يا تنبيه بدني است.
6- دروغ خودخواهانه : دروغ حساب شده اي جهت گول زدن ديگران تا كودك آنچه را مي خواهد بدست آورد .
7- دروغ عرفي يا وفادارانه : كه به منظور حفظ و يا مراقبت از يك دوست به كار برده مي شود .
8- دروغ عادتي : كه به دليل نتيجه گيري از الگوهاي در دسترس گفته مي شود.(شكوه نوابي نژاد- 1371)
ژان پياژه (1896) مي گويد : دروغ براي كودك يك نوع فرار از واقعيت است . اگر او خود را در اجتماع خانوادگي فردي باارزش بداند و آزاد باشد ، براي چه با دروغ گويي به خانواده اش خيانت كند.كودك با سخت گيري هاي زياد و با تنبيه شدن ، از اعضاي خانواده فاصله مي گيرد و خود را از آنان جدا مي داند ، زيرا مي بيند اگر راست بگويد كتك مي خورد و تنبيه مي شود.محدودكردن وسلب آزادي ازكودكان رفتار آنان رابه تباهي وفساد مي كشاند .
(حسين نجاتي 1372)
همچنين پياژه(1896) مي گويد: وقتي كودك خردسال اسباب و وسايل شكستني را در دسترس خود بيابد آنها را به هم مي زند و مي شكند. در اين موقع مادر مجبور است تمام شكستني ها را از دسترس او بردارد تا شكسته نشوند .دروغ نيز همينطور است .اگر ابزار و افسار آن از دسترس كودك برداشته شود ديگر او نيازي به دروغگويي نخواهد داشت .اگر در زندگي ، كودك آزادي داشته باشد و به او دستورات شديد داده نشود و به او وانمود نگردد كه بايد از والدين اطاعت كند .همچنين اگر رفتار و سلوك شما جنبه دوستانه داشته باشد كودك نيازي به دروغگويي پيدا نمي كند .كودك با شما همانطوري رفتار مي كند كه شما با او كرده ايد .(حسين نجاتي – 1372)
دكتر كينات1378: در مورد عوامل دروغگويي مي گويد كه گاهي اوقات كودكان به اين دليل دروغ مي گويند اجازه بيان حقيقت را ندارند و در اين مورد مثالي مي زند ، مبني بر اينكه وقتي كودك به مادرش مي گويد كه از برادر تازه تولد يافته اش متنفر است ، شايد مادر او را به خاطر اين حقيقت گويي تنبيه كند .اگر كودك در همان لحظه به دروغ اظهار كند كه برادرش را دوست دارد ممكن است پاداش بگيرد و مورد توجه قرار گيرد .در چنين وضعي وي نتيجه خواهد گرفت كه آدمي را به خاطر حقيقت گويي كتك مي زنند و به خاطر دروغگويي پاداش مي دهند .
گينات- 1378: تصريح مي كند كه براي پرورش حس راستگويي در كودك بايد به احساسات كودك گوش داد ، هرچند كه تلخ باشند .بنابراين نبايد او را تشويق و تحريك كرد كه در باره احساساتش دروغ بگويد .
(دكتر حميد آتش پور-1378).
دكتر شفيع آبادي 1372: درباره عوامل دروغگويي اذعان مي كند كودك بسياري از رفتارهاي خود را از والدين و افراد خانواده تقليد مي كند در خانواده اي كه پدر و مادر و ديگر اعضاي آن همواره به يكديگر دروغ مي گويند نمي توان انتظار داشت كودكي راستگو تربيت شود.
دكتر معتمدي 1378: دراين باره مي نويسد : وقتي از كودك توقع انجام كار و يا رفتاري را داشته باشيد كه فراتر از حد توانايي و ظرفيت جسمي و روحيش است ، در حقيقت او را به سوي دروغگويي سوق داده ايد ، زيرا كودك وقتي از انجام وظيفه فوق طاقتي كه برعهده اش گذاشته ايد بر نمي آيد ، براي حفظ شخصيت خود و جلب محبت شما به ناچار به دروغ پناه مي برد و كم كم به آن عادت مي كند ( دكتر سيد حميد آتش پور – 1378)
دكتر احدي و بني جمالي :درسال 1378 در مورد احساس حقارت كه از ديگر انگيزه ها و عوامل دروغگويي است در كتاب خود مي نويسد : كودكي كه مورد اهانت واقع شده و تحقير گرديده براي اينكه ديگران را متوجه خود سازد
احياناً به دروغگويي متوسل مي گردد.شكل ديگر اين تحقير را مي توان در روابط كودكان با همسالانشان يافت .كودكاني كه نسبت به همسالان و دوستان خود احساس كمبود مي كنند و خود را زبون و هيچ مي يابند ، براي جبران كمبودهايشان (نظير شغل والدين – وضعيت مسكن – خوراك – پوشاك – سفرهايشان )به دروغگويي متوسل مي گردند تا احساس حقارت خود را به موقت آرامش بخشند .(دكتر سيد حميد آتش پور)
دكتر گينات : در سال 1378 در مورد يكي ديگر از عوامل دروغگويي مي گويد :نبايد از كودكان وعده گرفت كه در آينده رفتار خوبي داشته باشند يا رفتار بدشان را اصلاح كنند .وقتي كودك وعده اي ناخواسته مي دهد ،وعده اي كه متعلق به خود او نيست ، در واقع چك بانكي مي كشد كه در آن بانك اصلا حساب ندارد .در حقيقت نبايد با اين عمل محركي براي دروغگويي كودك به وجود آوريم .(دكتر سيد حميد آتش پور-1378)
زمان شروع دروغگويي:
يافته هاي روانشناسان بر اين نكته تاكيد دارد كه گفته هاي كودكان زير 5 يا 6 ساله بيشتر جنبه خيالبافي دارد .
آنها اغلب احساسات و تخيلات خود را درباره پديده هاي اطرافشان بيان مي كنند .كودكان زير 5 سال در دنياي تصور و خيال زندگي مي كنند و به انديشه ها و روياها و افكار خود وجود خارجي مي بخشند و حتي اشياء بيجان را جاندار به حساب مي آورند .درك آنان از چيزها و يا كارهاي خوب و بد ضعيف است، به طوري كه نمي توانند بين آنها فرقي بگذارند .دروغگويي در كودكان از 5 يا 6 سالگي به بعد شروع مي شود زيرا از نظر رشد ذهني آنها به مرحله اي مي رسند كه به تدريج مي توانند راست را از دروغ تشخيص دهند .از اين سن به بعد صفت دروغگويي در بعضي كودكان به تدريج شكل مي گيرد و گاهي آنقدر شديد مي شود كه به صورت مرض درآمده و جزئي از شخصيت بزرگسالي او مي شود .در واقع مي توان گفت پايه و اساس دروغگويي در بزرگسالي از كودكي گذاشته مي شود (عباس فرهادي ثابت -1376)
دروغگو كيست؟
شخص دروغگو علائم و نشانه هايي دارد كه با توجه به آنها مي توان به دروغگو بودن وي پي برد ، ازجمله جاه طلبي – برتري طبي – ترسوئي – بي قراري و عصبانيت – برخورداري از هيجان زياد –گزافه گويي و خود بزرگ بيني و تنبلي (معمولاً خواستار چيزهايي هستند كه استحقاق آن را ندارند ) ظاهر سازي انتقاد پذيري و حساسيت زياد .(حسين نجاتي – 1372)
نشانه هاي دروغگويي :
دروغگويي در كودكان و افرادي كه هنوز به دروغ عادت نكرده اند معمولاً با نشانه هايي همراه است .اين نشانه ها عبارتند از رنگ پريدگي –واكنش عضلاني – ناراحتي هاي تنفسي –برافروختگي و سرخ شدن صورت-هيجان زياد و ضربان شديد قلب – لكنت زبان و دست و پاچه شدن- رفتار تصنعي – خودنمايي – خود فريبي – تناقض گويي و فراموشي .اين علائم تا زماني وجود دارد كه فرد بر واكنش هاي خود مسلط نشده باشد .اما به تدريج كه فرد بر واكنش هاي خود مسلط شد و به دروغگويي عادت كرد .علائم فوق روز به روز كمتر ظاهر مي شود تا جايي كه فرد بدون بروز هيچگونه نشانه اي به راحتي دروغ مي گويد .(عباس فرهادي ثابت-1376)
عوامل و زمينه هاي پديد آورنده دروغگويي:
دروغ گفتن از هر نوع كه باشد داراي علت هايي است از اين رو براي درمان آن لازم است ابتدا علت هاي به وجود آورنده اين عادت زشت شناخته و سپس درمان شود .
بعضي از اين علت ها به شرح زير است :
ترس
ترس از مجازات ،آبرو يا هرچيز ديگر يكي از مهمترين علل دروغگويي در كودكان و بزرگسلان است .در اين خصوص روي كودكان 6 تا 14 ساله تحقيقاتي در فرانسه صورت گرفته كه نتايج آن در جدول زير آمده است.
علت |
درصد |
ترس |
71% |
غرور و خودخواهي |
17% |
آزارگري و شيطنت |
3% |
ديگرخواهي(نوع دوستي) |
2% |
همانطور كه از جدول پيداست ،ترس بيشترين درصد دروغگويي در كودكان را تشكيل مي دهد .زيرا اگر كودك بداند چنانچه به خطاي خود اعتراف كند مورد سرزنش ، تحقير و احياناً تنبيه قرار خواهد گرفت و از مكافات كاري كه مرتكب شده است ايمني نخواهد داشت ،ناچار براي حفظ خودش به دروغ پناه مي برد. اين امر خصوصاً در خانواده هايي رايج است كه معتقدند،تحقير،تنبيه و رفتارهاي خشونت آميز تنها راه جلوگيري از انحراف كودك است .هر قدر مجازات منظور شده براي براي عمل انجام شده سخت تر باشد ،ترس ناشي از آن زيادتر و انكار و انكار و دروغ نيز شديد تر خواهد بود .اگر شما به كودك اطمينان دهيد كه او را تنبيه نخواهيد كرد ،به شما دروغ نخواهد گفت.(عباس فرهادي ثابت- 1376)
ضعف و عجز :
در مواردي ديده مي شود كه والدين و مربيان تكاليف شاقي را بر فرزند خود تحميل كرده اند و او قدرت انجام آنها را ندارد .بدين ترتيب به دروغ مي گويد كه وقت ندارد ، از اين كار سر در نمي آورد ،آن را بلد نيستو يا ناخوش است .
سختگيري هاي بيجا و توقعات نادرستي كه والدين و ديگران از كودك دارندموجب مي شود كه كودكان براي فرار از اين موقعيت ايجاد شده به دروغگويي متوسل شوند اين سخت گيريها مخصوصاً در مورد تحصيل كودكان و نوجوانان زياد ديده مي شود كه والدين بدون اينكه به استعداد و توانايي و علاقه او توجه كنند به كودك خود فشار مي آورند تا حتماً دكتر و يا مهندس شود و باعث مي شوند كه كودك و نوجوان براي توجيه خود به دروغگويي متوسل شود .بنابراين والدين بايد قدرت و نيروي كودك را در نظر داشته باشند و بيش از آن از كودك مسئوليت نخواهند زيرا اگر كودك احساس كند كه سبب رنجش و مربيان و والدين خود گرديده است و همينطور باعث شده است كه آنها او را فردي نالايق و تنبل تلقي كنند ،سعي مي كند كه با متوسل شدن به دروغ ، شخصيت خود را در مقابل آنان حفظ كند و ديدگاه آنان را نسبت به خود مثبت كند و دروغ بگويد .(حسين نجاتي – سال1372)
حسادت و رقابت :
منشأ بعضي از دروغهاي كودكان حسادت و يا رقابت است .او ميبيند كه برادر و يا خواهر كوچكش با شيرين زباني هاي خود ، نظر پدر و مادر را جلب كرده و محبت آنان را به صورت انحصاري در گرو خود درآورده است .او از طريق رقابت كه در حقيقت منشايي جز حسادت ندارد ، مي خواهد جاي پايي براي خود دست و پا كند و چون قدرت انجام عمل رقابت را ندارد تن به دروغ مي دهد .زماني هم ديده مي شود كه طفل خردسال را اذيت كرده و به گريه اش مي اندازد و بعد منكر قضيه مي شود .
پوشاندن لغزش :
كودك نيز چون ديگران داراي حب ذات است .خود را دوست دارد و شخصيت او نزدش عزيز است .او ممكن است در مواردي دچار لغزش و خطا شده باشد و مي داند كه اگر مورد طعنه و سرزنش ديگران واقع شود ، شخصيت او به خطر خواهد افتاد .لذا براي پوشاندن گناه و رهايي از سرزنش و تمسخر ديگران تن به دروغ مي دهد و آماده مي گردد كه بر خلاف واقعيت حرف بزند .البته اگر او مي دانست كه لغزش و خطاي او بخشيده مي شود تن به دروغ نمي داد .
كسب منافع:
شما به فرزندتان اعلام مي كنيد كه اگر در ثلث بعد و امتحانات آخر سال بتواند رتبه اول را كسب كند و يا در فلان درس رتبه اي كسب كند ، برايش فلان اسباب بازي را كه بسيار مورد علاقه اوست تهيه خواهيد كرد .حال وضعيت او را در نظر آوريد كه به فلان رتبه يا نمره دست پيدا نكرده است ولي به آن اسباب بازي علاقمند است .طبيعي است كه با گفتن دروغ خود را به منفعت مي رساند .(امير هوشنگ آذردشتي – 1374)
عمل نكردن پدر و مادر به قول و وعده هايشان : اگر پدر و مادر به قول و وعده هايشان عمل نكرده و بارها اين كار تكرار گردد ،الگوي بدي براي كودك بوده و علاوه بر اينكه به كودك ياد مي دهد كه دروغ بگويد ،اعتماد و اطمينان والد-فرزندي را از بين مي برد .بنابراين نبايد به كودكان وعده داد و يا وعده گرفت .زيرا پدر و مادر براي تأييد گفته خود مجبورند وعده بدهند يعني اقرار مي كنند كه گفته هاي وعده داده نشده اعتبار ندارند و قابل اطمينان نيستند . از طرفي وعده ها باعث مي شوند توقعات غير واقعي در كودكان به وجود آيد .
(سيد حميد آتش پور – 1378)
الگوهاي نامناسب :
اگر در خانواده اي والدين و يا كساني كه با كودك زندگي مي كنند دروغ بگويند ، ناخودآگاه و به صورت غير مستقيم زمينه را براي دروغ گويي كودك فراهم ساخته اند .در واقع اولين درس دروغ گويي را كودك از آنها خواهد آموخت زيرا خانواده اولين محيط تربيتي كودك محسوب مي شود و گفتار – رفتار و به طور كلي طرز زندگي والدين در تربيت فرزندان بسيار مؤثر است . كودكان بدون توجه و اراده ما بر اساس همانند سازي با اطرافيان آنچه را كه مي بينند و مي شنوند، تقليد مي كنند.آنها وقتي تعارضات ساختگي و دروغين ما را مي بينند و دروغ هاي ما را مي شنوند ياد مي گيرند كه دروغ بگويند .در اين خانواده ها ايجاد شرايط مطلوب براي جلوگيري از دروغگويي بي ثمر است.
زيرا والدين تا خود اصلاح نشوند هر گونه اقدامي در اين زمينه بي ثمر خواهد بود.(عباس فرهادي ثابت-1376)
تشويق غلط :
گاهي كودك به علت شيرين زباني دوران خردسالي دروغي را كه از كسي ياد گرفته به زبان كودكانه در پيش پدر و مادر مي گويد و آنها بدون توجه به عواقب آن شروع به تشويق و بوسيدن او مي كنند. طفل هم از اين پذيرش شاد شده و به راهش ادامه مي دهد و روز بعد براي اينكه محبت بيشتري را ببيند دروغ بزرگتري را گفته و اين امر به تدريج در او به صورت عادي در مي آيد.( امير هوشنگ آذر دشتي- 1374)
احساس حقارت :
كودكي كه در خانواده و يا محيط هاي ديگر دائماً مورد تحقير ، سرزنش بي اعتنايي و تمسخر قرار مي گيرد از هيچ كوششي براي نشان دادن خود دريغ نمي ورزد . او تلاش مي كند تا به هر نحوي كه ممكن است توجه اعضاي خانواده و اطرافيان را به خود جلب نمايد .از اين رو به رفتارهاي مختلفي از جمله دروغگويي دست مي زند .تا خود رابهتر و برتر از آنچه كه هست نشان بدهد .زيرا اين امر سبب جلب توجه ديگران به او خواهد شد .اين كودكان دچار ضعف شخصيت هستند و احساس حقارت دارند .آنها براي رهايي از اين احساس و ابراز وجود به غلو كردن در مورد خود مي پردازند و اغلب در باره خود و ديگران حوادث و دروغ هاي باور نكردني و بزرگ مي گويند ،همچنين وعده هايي مي دهند كه قدرت انجام آن را ندارند .البته تمام كارها را براي اين انجام مي دهند تا در حضور ديگران مورد تمجيد و تقدير قرار گيرند .زيرا اين عمل سبب مي شود تا در ذهن خود احساس حقارت كنند .همچنين عده اي از كودكان يا افراد به دليل داشتن عيوب جسمي– نام نامناسب(خود و خانواده ) - وضعيت نامطلوب خانوادگي و ... احساس كوچكي كرده و چون مي ترسند مورد تمسخر واقع شوند به دروغ پناه مي برند.حضرت محمد (ص) مي فرمايد:
"دروغگو دروغ نمي گويد مگر به سبب حقارتي كه در نفس خود احساس مي كند" . بنابراين بايد به كودك احترام گذاشت و او را مورد توجه و محبت قرار داد .(عباس فرهادي ثابت-1376)
احساس فشار در برابر بازجويي والدين و مربيان :
بعضي از والدين و مربيان كودكان را به گونهاي مورد سوال قرار مي دهند كه كودك ناگزير براي دفاع از خود مجبور به دروغگويي مي شود .كودكان از اينكه والدين و مربيان از آنها بازجويي كنند و يا سوالاتي بپرسند كه حالت مچ گيري داشته باشد ، سخت متنفرند به خصوص هنگامي كه گمان كنند آنها پاسخ ها را از قبل مي دانند .اين نوع سوالات كودكان را مجبور مي كند يا ناشيانه دروغ بگويند يا حقيقت را بر زبان آورده و خجالت بكشند.
(عباس فرهادي ثابت- 1376)
خودنمايي و غرور :
برخي از تحقيقات نشان مي دهد كه بيش از 15 درصد دروغگويي ها به خاطر خودنمايي و حفظ غرور است .دانش آموز براي اينكه در ميان جمع خود را دست كم نگيرد و نشان دهد كه او هم كسي هست به دروغ از شخصيت خود و از اهميت خانواده و وضع خود صحبت مي كند .مثلا مي گويد پدرم صاحب فلان پست و مقام است يا من شاگرد اول مدرسه خودمان هستم و ... كه از اين طريق مي خواهد موقعيت خود را تثبيت كرده و تمايلات دروني خود را ارضا نمايد .
تخيل كودكانه :
اين مسئله از مسائل مهم و از نكات اساسي روانشناسي كودك است كه طفل در موارد بسياري بين واقعيت و تخيل فرقي نمي گذارد .چه بسيارند
مسائلي كه او در ذهن ، آن را تخيل و تصور مي كند و بعد همان را به عنوان يك واقعيت مطرح مي سازد .اين امر به خصوص در كودكان كمتر از 5 سال فراوان ديده مي شود .گاهي اوقات رويايي شدن كودكان و پناه بردن آنان به عالم خيال به اين دليل صورت مي گيرد كه آنان قادر نيستند به نيازها و تمايلات خود در دنياي واقعي دست يابند ، بنابراين به ارضاي نيازهاي خود به طور كاذب مي پردازند . اين امر هم در بين كودكاني كه داراي نواقص جسماني هستند و هم در بين كودكاني كه كمتر مورد توجه والدين قرار مي گيرند ديده مي شود.
(اميرهوشنگ آذر دشتي – 1374)
اجازه نداشتن براي بيان حقيقت :
گاهي اوقات كودكان به اين خاطر دروغ مي گويند كه اجازه ندارند حقيقت را بيان كنند.زيرا گفتن بعضي از حقايق توسط كودكان يا ابراز حالات و احساساتشان براي بعضي از اوليا و مربيان ناخوشايند است و به سرزنش و تحقير و احياناً تنبيه آنها مي انجامد .در نتيجه كودك ناگزير به دروغ گفتن مي پردازد .بنابراين مربيان بايد اجازه دهند كه كودكان حالات و احساساتشان چه مثبت و چه منفي را بيان كنند تا هم علت مشكلاتشان مشخص شود و هم از دروغگويي كودكان جلوگيري گردد .
تظاهر :
گاهي اوقات كودك براي شانه خالي كردن از زير بار هر گونه سعي و تلاشي دروغ مي گويد و تظاهر به خستگي و بيماري مي كند تا از نوشتن يك انشا كه حاضر نكرده معاف شود يا اينكه به كلاس نرود .وقتي او براي نوشتن انشا تظاهر به خستگي مي كند شمافورا او را براي يك روز تمام در بستر بخوابانيد . بيكاري كامل روي او سنگيني كرده و او خود به خود دست از اين بازي برمي دارد .اگر باز هم روش خود را ترك نكرد امكان دارد دچار حالت وقفه شده باشد و ديگر نخواهد كار و كوششي بكند و خودش هم دليل آن را نداند كه در اين صورت بايد به متخصص مراجعه گردد.
تحليل نظري :
از آنجايي كه كودكان معمولاً در رويا به سر مي برند و در دنياي بزرگي از تخيلات زندگي مي كنند و هر چه در ذهن خود دارند به صورت تصويري نيرومند در مي آورند بين تخيلات و واقعيات تفاوتي قايل نيستند ، يعني آنچه را كه مي گويند واقعيت مي پندارند . ولي اين گفته ها از نظر بزرگترها دروغ محسوب مي شوند .درحقيقت نارسايي كودكان در اين است كه قضاوت بين واقعيت و خيالپردازي را نمي دانند .حتي حتي شنيدن داستان هاي مختلف نيز آنها را تحت تاثير قرار مي دهد .كودك يك روز خود را در نقش شواليه قهرمان مجسم مي كند و روز ديگر خود را در قالب پزشك حاذق در اتاق عمل تجسم مي كند .اين نوع افكار تخيلي براي كودكان سالم و بهنجار وجود دارد و والدين نبايد دچار نگراني شوند .ممكن است ما كودكان را دروغگو بپنداريم در حاليكه آنها توانايي بيان دقيق جزئيات يك ماجرا را ندارند و نمي توانند منظور خود را به طور صحيح بيان نمايند .عده اي از كودكان به خصوص در مدرسه به علت دلبستگي و تعلق خاطري كه به بعضي از همكلاسهايشان دارند در بعضي از موارد به نفع دوستان خود و براي دفاع از آنان دروغ مي گويند .در اين رابطه مربيان بايد اين كودكان را راهنمايي كرده و به آنها متذكر شوند كه در همه حال از حق و عدل جانبداري كنند حتي اگر به ضرر خودشان و ديگران باشد .در خانواده هايي كه نظم شديد و ديكتاتوري بر آن حكم فرماست گونه اي از دروغگويي در كودكان ديده مي شود كه كودكان براي تبرئه خود از عملي كه مرتكب شده اند يا به علت ترس از تنبيه بدني دروغ مي گويند. به اين نوع دروغ دروغ دفاعي نيز گفته مي شود .اگر جو خانواده مملو از صميميت و يكرنگي باشد ، كودك نه تنها دست به چنين كاري نمي زند بلكه در درجه اول مشكل خود را با والدين در ميان گذاشته و از آنان كمك
مي طلبد يا در كمال آرامش علت ارتكاب خود به آن عمل را بيان مي كند . چنين دروغ هايي در مدرسه رسميت بيشتري دارد.تكاليف سنگين باعث مي شود كودك موفق به انجام آنها نشده در نتيجه با متوسل شدن به دروغگويي سعي مي كند خود را از تنبيه برهاند .بنبراين لازم است مربيان توان و نيروي كودك را در نظر بگيرند در غير اين صورت طفل براي حفظ شخصيت خود در حضور معلم و ديگر شاگردان از دروغ استفاده نموده و در نهايت دروغگو بار مي آيد . گاهي اوقات ديده مي شود كه بين كودكان مشاجره لفظي يا دعوا و كتك كاري روي مي دهد .در اين بين مساله انتقام جويي مطرح مي شود و ممكن است يكي از دو طرف براي بهتر جلوه دادن خود و با بيان دروغ هايي از طرف مقابل خود را بي گناه جلوه دهد .مربيان بايد توجه داشته باشند كه مشاجرات بين كودكان پايه و اساس محكمي ندارند و بايد بين آنها صلح و آشتي برقرار كرد و ضمن صحبت توام با محبت با كودك دروغگو او را به سوي راستگويي و صداقت هدايت كرد . عده اي از كودكان نيز از دروغ براي فريب ديگران استفاده مي كنند تا به مطامع خود دست يابند و بعضي از كودكان نيز به دروغگويي عادت مي كنند تنها به اين دليل كه آن را ياد گرفته اند و در خانواده آنها دروغگويي امري عادي است .و پدر و مادر و اطرافيان نه تنها به وجود اين پديده در خانواده و فرزند خود اهميت نمي دهند بلكه خود نيز اين عمل زشت را مرتكب مي شوند . خانواده هايي هم وجود دارند كه به فرزند خود توجهي ندارند و براي عقايد و نظريات او ارزشي قائل نيستند و در حضور جمع او را تحقير مي كنند و باعث به وجود آمدن اختلالات رواني و سرخوردگي در او مي شوند و باعث مي شوند كه كودك با توسل جستن به دروغگويي توجه ديگران را به خود جلب كند .در چنين شرايطي كودك دروغ هاي هيجان آور و بزرگي را بر زبان مي آورد تا جمع را متوجه خود سازد و از خود نمايي و جلب توجه ديگران لذت ببرد (الهه اخوان عليزاده 1374)
اگر كودك در اوايل كودكي به خاطر دروغگويي تنبيه شود از كار خود هيچگونه احساس ناراحتي و گناه نمي كند در حاليكه در اواخر كودكي فرد از عواقب نامطبوع دروغگويي ناراحت مي شود .هرچه كودك بزرگتر مي شود او از مسئوليت عيني در مقابل اخلاق به مسئوليت ذهني در قبال اخلاق تغيير شكل مي دهد . به عبارت ديگر تغيير از كنترل به وسيله قوانين و مقررات به كنترل به وسيله وجدان فردي در مي آيد (شكوه نوابي نژاد – 1371)
بنابراين مي توان اذعان كرد كه اكثر دانشمندان در ارائه علت هاي زمينه ساز دروغگويي نظرات مختلفي را ارائه كرده اند و عوامل دروغگويي و راههاي برخورد با آن را مطرح كرده اند ولي همه آنها در اين موارد اتفاق نظر دارند كه اولاً دروغگويي فطري نيست بلكه اكتسابي مي باشد و كودك ان را از محيط خود يعني خانواده- مدرسه – اجتماع ياد مي گيرد و عواملي مانند نبودن تربيت صحيح خانوادگي –محروميت –ضعف –ترسويي – ميل به جلب توجه ديگران –احساس حقارت –كمبود مهر و محبت والدين –محدود بودن آزادي و نداشتن استقلال –غرور و برتري طلبي –ميل به انتقام و آزار ديگران –بي اعتنايي و طرد از سوي ديگران –نشان دادن برتري خود –سعي در جلب دوستي – گريز از تنبيه و مجازات و سختگيري –ترس از سرزنش –مخفي داشتن ضعف –پوشاندن كمبود ها با دروغ گويي در پديد آمدن آن در كودك نقش دارند.(حسين نجاتي – 1376)
واكنش لازم و منطقي در مقابل دروغگويي بايد مبتني بر درك مفهوم دروغ باشد نه انكار دروغ و نه محكوم كردن دروغگو –با دقت و آگاهي از نوع دروغ مي توان به درون كودك راه يافت و به تمايلات –نيازها و كمبود هاي آن پي برد .همچنين مي توان براي پي بردن به علت دروغگويي از اطلاعات حاصل از دروغ كودك كمك گرفت و به فرد مبتلا براي غلبه بر دروغگويي كمك كرد .
(عباس فرهادي – 1376)
چكيده مطلب :
موارد مطرح شده مي توانند به عنوان عوامل و زمينه هاي دروغگويي مورد بررسي قرار گيرند كه براي درمان و اصلاح دروغگويي بايد همه آن زمينه ها شناخته شوند تا راه حلي مناسب براي درمان پيشنهاد گردد كه خلاصه آن به شرح زير مطرح مي گردد.از جمله اينكه اولاً : در گفته هاي خيالي كودك در سنين پايين ، نمي توان دروغهايي را كه به معني واقعي دروغ باشند ديد زيرا بچه در اين سن حقيقت را با مجاز اشتباه مي كند و كم كم با كمك شما آنها را از هم تمييز مي دهد .كودك ممكن است گاهي براي گريز از تنبيه يا براي اينكه خود را زرنگ تر از آنچه هست نشان بدهد يا براي اينكه شما را ناراحت نكرده باشد و گاهي هم براي اينكه شما را بيازمايد ، دروغ بگويد .در مواردي هم كودك به اين دليل دروغ مي گويد كه اجازه بيان حقيقت را ندارد و بيان حقيقت از جانب او براي والدين و مربيان ناخوشايند است و به سرزنش-تهديد و تنبيه مي انجامد. گاهي هم كودك براي شانه خالي كردن از بار مسئوليت و تلاش و كوشش دروغ مي گويد تا از انجام كاري معاف گردد .بعضي اوقات كودك براي فرار از سختگيري ها و توقعات نادرست والدين دروغ مي گويد، زيرا مي بيند كه توانايي انجام كارهاي شاق و فوق طاقت را ندارد از طرفي ممكن است كودك براي كسب منافع –پوشانيدن لغزش و يا حسادت دروغ بگويد و از آنجايي كه والدين روزانه دروغ هاي كوچك و بزرگ مي گويند و گاهي اوقات كودكان را نيز در آنها شريك مي كنند ، كودك با الگو برداري از آنها دروغي را بر زبان مي آورد .كودك همچنين براي رهايي از بازجويي و سئوالات والدين و دفاع از خود نيز به اين روش متوسل مي گردد .
در مواردي ديده شده كه كودكان به دليل داشتن تضادهاي دروني –ميل به آزار ديگران و انتقام گيري – محدود بودن آزادي و نداشتن استقلال –بي اعتنايي و طرد از سوي ديگران –نشان دادن برتري خود – خودنمايي و غرور – سعي در جلب دوستي – وجود اضطراب و نگراني و سرپوش گذاشتن بر بي مايگي خود اقدام به اين رفتار مي نمايند .
ارائه راهبرد :
براي درمان و اصلاح دروغگويي كودكان چه بايد بكنيم ؟ اينكه آيا امكان اصلاح و درمان كودك دروغگو وجود دارد يا نه پسخ مثبت است .كودك در مرحله آغاز زندگي است و امكان هر گونه تحول و تغييري در او وجود دارد . او بيش از هر سن ديگري نقش پذير است .
مهم اين است كه بتوانيم كودك را به اصلاح خود علاقمند كنيم تا در كار تربيتي خود موفق باشيم .
عواملي كه به عنوان راههاي درمان ذكر شده اند ، متعدد مي باشند كه من به چند روش بسنده مي كنم كه شناختن علل و انگيزه هاي دروغگويي يكي از آنها مي باشد .ما بايد بدانيم چرا كودك دروغ مي گويد ؟چه انگيزه ها و موجباتي او را به دروغ واداشته اند ؟هدف او از دروغ گفتن چيست البته مواردي هست كه شناخت علت و انگيزه آن براي ما دشوار مي شود ولي اكثراً دلايل قابل كشف مي باشند به خصوص در كودكان و نوجوانان كه معمولاً از صداقت و صفا برخوردارند .البته دروغ هاي ساده ناشي از اغراق گويي در كودكان به سادگي قابل كشف است و آنگاه كه كودك دروغ بزرگي گفته و مسأله فوق العاده اي را با دروغ مطرح كرده است جاي تامل و دقت بيشتري است.
پس از شناخت علت يا علل ، نوبت دادن آگاهي و طلاعات لازم مي باشد . براي مثال به كودكي كه در اثر اشتباه در بيان تخيل و واقعيت ، دروغي گفته ، بايد فهماند كه واقعيت چيست و خواب و خيال چيست ؟ و به او تفهيم كرد كه در بيان آن مسآله دچار اشتباه شده است و يا به فردي كه در سن تمييز است بايد تفهيم شود سخني را كه گفته ناپسند بوده و مورد قبول و پذيرش پدر و مادر و ديگران نيست و ممكن است روزي اين دروغ ها فاش شده و باعث آبروريزي ها شود.
ايجاد محيط پر از صدق و صفا ، محيطي كه در آن پدر و مادر ناگزير نباشند از راه مكر و فريب و خيانت و دروغ ادامه زندگي دهند ، هم در اصلاح فرزندان موثر است .زيرا بسياري از دروغ هاي كودكان ناشي از بد آموزي ها و ديدن الگوهاي نامناسب و نارواست .بنابراين بايد محيط خانه و تربيت كودك را از ريا و نيرنگ دور سازيم و آنها را از معاشرت با افراد دروغگو حتي آنها كه به شوخي دروغ مي گويند برحذر داريم . فرزندان ما بايد در خانه احساس آرامش و اطمينان كنند و از مجازات ايمن باشند و مطمئن باشند كه خطاهاي بي اختيار آنان بخشوده مي شود .تنبيه و سرزنش براي مواردي است كه تعمدي در كار باشد و اگر در همان كار عمدي هم سخن راست گفته باشد موجب تخفيف در عقوبت مي شود ، كودك بايد بداند كه پدر و مادر در پي آن نيستند كه لغزش از او پيدا كنند بلكه اساس زندگي بر گذشت ، فاهم ، حسن نيت و محبت است .در مواردي هم كه طفل از روي عمد و قصد دست به عمل بدي زد، مجازات امري طبيعي است .
از سوي ديگر پدر و مادر بايد با نشان دادن حالت نارضايتي و با بيان خودشان به كودك تفهيم كنند كه از عمل او ناراضي هستند .دوست ندارند دروغ او را بشنوند . از اينكه او در حضور جمع اين دروغ را گفته خوشحال نيستند . والدين در مواردي قيافه مظلومانه و حق به جانب به او نشان دهند كه آبرويشان با اين دروغ از بين رفته است و آنها از اين مسئله ناراحتند. بايد مسئله را به گونه اي در ذهن آنان بزرگ كرد و قبح عمل را براي آنان تبيين نمود تا ديگر اين كار تكرار نشود و كودك هوس دروغ گفتن نكند .ما بايد موجباتي را فراهم كنيم كه كودك به خود متكي باشد و نيازي در خود از نظر شخصيتي احساس نكند كه به خاطر آن دروغ بگويد .بتواند از حق خود دفاع كند و سر پاي خود بايستد .براي اين كار بايد رفتار درست را در او تشويق كنيم .به عقيده من والدين نبايد سولاتي از كودكان بكنند كه كودك به منظور دفاع از خود پاسخ دروغ به آنها بدهد .
چون كودكان از اينكه پدر و مادر ازآنها سوال و پرس و جو كنند متنفرند به خصوص هنگامي كه گمان كنند والدين از قبل پاسخ ها را مي دانند .آنها از سولاتي كه نقش دام دارند بيزارند .بنابراين بايد با كودكان رك و پوست كنده و بدون ترديد حرف بزنيم .در خلوت و در وضعيت كاملاً آرام و صميمي بايد مضرات دروغگويي را براي كودك تشريح كنيم و به كودك اجازه دهيم آزادانه احساساتش را بيرون بريزد .در چنين ضاي رواني آزاد كودك مي آموزد كه با احساساتش واقع بينانه برخورد نمايد .
در اين مورد توصيه مي گردد كه تنبيه را از شيوه هاي تربيتي خود حذف كنيم.كودك خطاكار بايد به شكلي توصيفي متوجه نادرستي رفتارش گرددو در راه اصلاح خطاي انجام شده قدم بردارد .
از سوي ديگر بايد انتظارات فوق طاقت را از كودك تعديل نمائيم. توجه به امكانات – واقعيات – ظرفيت هاي جسماني –رواني كودك ئز اهميت بسيار است .در غير اينصورت دروغ گويي كودك تقويت و تشويق خواهد شد .نهايت اينكه كودكان خود را با هم مقايسه نكنيم زيرا هم حسادت را در او رشد داده ايم و هم او را تحقير نموده ايم . بايد كودكان را با پيشرفتشان مورد توجه قرار دهيم در غير اينصورت كودك براي ارضاي حس خود نمايي و نشاتن دادن عرضه خويش به دروغ گفتن متوسل خواهد شد .
همواره سعي كنيم محيط زندگي طوري باشد كه كودك براي رسيدن به مقصودش نيازي به دروغ گويي نداشته باشد و در ضمن برخورد ها با دوستان و آشنايان طوري موضع بگيريم كه طفل مطمئن شود جز از طريق راستي و صداقت نمي تواند به هدف برسد .كودك را از محيط بد آموزي ، فسانه سازيها و معاشرت با دوستان بد دور نگه داريم و در انتخاب دوست او را راهنمايي كنيم .سعي نماييم با بيان مثال هايي ارزش صداقت و راستگويي و همچنين نتايج زيانبار دروغ گويي را براي كودك تشريح كنيم . با كودك برخورد محبت آميز داشته باشيم و به گفته ها و نظراتش هرچند هر چند كوچك و بي اهميت هم باشد ، توجه كنيم تا مجبور نشود براي جلب نظر والدين به لاف زني و دروغگويي روي آورد .
به قول هايي كه به كودكان داده ايم عمل نمائيم و آنان را با وعده هاي دروغ گول نزنيم زيرا با اين كار به او ياد مي دهيم كه بادادن وعده هاي دروغين مي توان از زير بار مسئوليت يا انجام هر عملي شانه خالي كرد .از كودكان نخواهيم كه جزئيات يك ماجرا را به طور دقيق بازگو نمايند ، زيرا اغلب كودكان به جزئيات حوادث دقت نمي كنند يا آن را فراموش مي كنند ، بنابراين اگر به آنها فشار بياوريم براي فرار از اين امر ناگزير به دروغگويي مي پردازند .
علاوه بر اينها كودك را نترسانيم . اگر دروغي گفته رسوايش نسازيم و او را به دروغگويي متهم نكنيم و در مواردي هم بي اعتنايي نسبت به او و دروغهايش را پيشه خود سازيم و او را به راستگويي تشويق كرده و خصلت هاي راستگويي را در او پرورش دهيم .
بايد كودك را در شرايط رواني قرار دهيم تا بتواند اقرار كند ولي بايد اين اقرار در حضور جمع و در معرض تماشا صورت نگيرد تا كودك خوار و خفيف نشود .
منابع و مآخذ:
1- آتش پور ، سيد حميد ، دروغگويي در كودكان ، مجله تربيت ،شماره 5، انتشارات معاونت پرورشي آموزش و پرورش ،1378.
2- اخوان عليزاده ، الهه ، دروغگويي كودكان ، مجله تربيت ، شماره 8 ، انتشارات معاونت پرورشي آموزش و پرورش 1374.
3- آذر دشتي ، امير هوشنگ ، دروغگويي كودكان ، مجله تربيت ، شماره 9 ، انتشارات معاونت پرورشي آموزش و پرورش 1374.
4- فرهادي ثابت ، عباس ، چرا كودكم دروغ مي گويد ؟انگشت مي مكد؟ناخن مي جود ،تهران ، انتشارات چاپار فرزانگان با همكاري نشر ژرف 1376.
5- نجاتي ، حسين ، روانشناسي كودك (حركت- تلاش – تكاپو)چگونگي رفتار با كودكان ، تهران ، انتشارات بيكران ،1376.
6- نوابي نژاد،شكوه ، رفتارهاي بهنجار و نابهنجار كودكان و نوجوانان و راههاي پيشگيري و در مان ناهنجاريها ، تهران ، ( انتشارات انجمن اوليا و مربيان 1371)
عنوان صفحه
مقدمه --------------------------------------
طرح مسئله -----------------------------------
پيشينه تحقيق ---------------------------------
زمان شروع دروغگويي --------------------------
دروغگو كيست؟ ---------------------------------
نشانه هاي دروغگويي----------------------------
عوامل و زمينه هاي دروغگويي--------------------
تحليل نظري-------------------------------------
خلاصه و چكيده ي مطلب---------------------------
ارائه راهبرد ----------------------------------
منابع و مآخذ----------------------------------